نویسنده: جلیل دوستخواه
مترجم: مهتاب موسوی
 
مدخلی از دانشنامه ایرانیکا
مرشد عباس زریری (1350-1288، اصفهان) داستان‌سرایی (نقّال) برجسته است. وی در اوایل کودکی یتیم شد و در فقر حاصل ازسال‌های رنج‌آور جنگ جهانی اول بزرگ شد. در سال‌های آغازین جوانی‌اش به خاطر تنهایی و درماندگی به برنامه‌های مسافرتی درویشان پیوست و همراه با آنان به بسیاری از شهرها و روستاها وهمچنین بعضی از کشورهای همسایه مانند عراق و عمان سفر کرد و در ستایش ائمۀ شیعه تصنیف‌هایی سرود. در این سال‌ها جهت گذران زندگی به حرفه‌های گوناگونی همچون صحافی کتاب و طب‌سنتی مشغول شد. همچنین به ساخت ابزارهایی مانند جهت‌نما و قبله‌نما (وسیله‌ای برای نشان دادن جهت کعبه) روی آورد. زریری از همان سال‌های کودکی‌اش به نقّالی بسیار علاقه‌مند بود و با شرکت در مراسم مداحان برجستۀ زمان خودش در اصفهان، تهران و سایر شهرها به اصول مدیحه‌سرایی تسلط پیداکرد(Zariri, Introduction p. xxvi). او نزد اساتید بزرگی همچون حاج مرشد عباس اصفهانی، درویش برجستۀ دوران قاجار، آموزش دید (Homāʾi, p. 39). سپس، زریری بعد از سال‌ها مسافرت در اصفهان ساکن شد و بیش از سه دهه در معروف‌ترین قهوه‌خانه‌های شهر همچون گلستان (در چهارباغ) به اجرا مشغول شد. تماشاگران مجذوب صدای گیرا و پرقدرتش می‌شدند. او اغلب به‌منظور افزایش تأثیر اجراهایش بر روی تماشاگران داستان‌های برجستۀ مهیج را نقل می‌کرد. داستان رستم و سهراب، چاپ‌شده در یک جلد، در میان تعدادی از گزیده‌های کوتاه از نسخۀ خطی زریری است که قبلاً در مجله‌های ادبی به چاپ رسیده‌است، درحالی‌که نسخۀ کامل و ویرایش‌شده به زودی به چاپ خواهد رسید. زریری همچون بسیاری از مدیحه‌سرایان دوران خودش، بی‌سواد بود. او هرچه را که از سایر داستان‌سرایان و طومار نویسان می‌شنید به‌حافظه می‌سپرد و با صدایی موزون می‌خواند. اما تا قبل از پایان عمرش باسواد شد و جمع‌آوری طومارها و ازبرخوانی‌های پیشینیانش و همچنین اضافه نمودن مطالبی که خودش در طول اجراهایش احیا کرده‌بود را شروع‌کرد(Zariri, Introduction, p. xxviii). او حدود 1.000 نسخۀ خطی (27 × 18 cm) را که با افسانۀ گیومرت آغاز می‌شوند و دربردارندۀ داستان اسکندر (ESKANDARNAMA) هستند را گردآوری کرد.
زریری داستان‌های پهلوانی ایرانیان را ، اگرچه با اندکی تغییر، از شاهنامۀ فردوسی نقل می‌کرد. زریری کتاب داستانی دارد که درواقع تلفیقی از داستان‌های حماسی گوناگون همچون گرشاسب‌نامه(Garšāsbnāma)، سام‌نامه(Sāmnāma)، فرامرزنامه(Farāmarz-nāma)، بانو گشسب‌نامه(Bānou-Gošasbnāma) و برزونامه(Borzu-nāma) است. به‌علاوۀ ضمائم و مطالبی جالب که از طریق خودش یا پیشینیانش مطرح شده‌بود. ابیاتی از اشعار فردوسی و متونی از سایر اشعار حماسی ایرانی را به‌طور متناوب حکایت می‌کرد و نیز نقالی‌هایش را از احادیث پیامبر یا گفته‌های سایر همکارانش که قبلاً به تشیع و فقه روی آورده‌اند، مملؤمی‌کرد. در نهایت از غزل‌های شاعران برجستۀ ایرانی نیز استفاده می‌کند. کاربرد زبان، نحوۀ بیان و ترکیبات مورد استفاده در داستان‌سرایی‌های زریری از سایر متون ادبی منثور زمان خودش متمایز است(Zariri, p. 49). تألیفات زریری فقط با هفت لشگر (Seven Legions) ، نسخۀ خطی مشهوری در نقالی بدون نام نویسنده که در عهد ناصرالدین‌شاه نوشته شده است، قابل مقایسه است. زریری نسخۀ خطی‌اش را بر روی جلد کتاب مستطاب نثر شاهنامه(The outstanding account of Book of Kings in prose)و بر پشت جلد زریری‌نامه(Book of Zariri)‎ می‌نامد(Zariri, p. 31).
داستان رستم و سهراب، چاپ‌شده در یک جلد، در میان تعدادی از گزیده‌های کوتاه از نسخۀ خطی زریری است که قبلاً در مجله‌های ادبی به چاپ رسیده‌است، درحالی‌که نسخۀ کامل و ویرایش‌شده به زودی به چاپ خواهد رسید. علاوه‌براین، یک فیلم ضبط‌شده از نقالی یکی از اجراهای رستم و سهراب توسط مرشد عباس زریری وجود دارد که قرار است به‌صورت یک لوح فشرده همراه با کتاب منتشر شود. همچنین وزارت فرهنگ و هنر ایران، شاهرخ گلستان را متصدی ساخت فیلمی از این اجرا کرده‌است.

نمایش منبع ها:
Jalal-al-Din Homāʾi, “Šāhnāma-ye Ferdowsi, šāhkār-e soḵanvari va soḵandāni,” in Ferdowsi va adabiyyāt-e ḥamāsi, Majmuʿa-ye soḵanrāni-hā-ye noḵostin jašn-e tous, Tehran, 1974, pp. 17-43.
Moršed ʿAbbās Zariri. Dāstān-e rostam o sohrāb, ed. Jalil-e Doostkhah, Tous Publishers, Tehran, 1990.
See also Jalil Doostkhah, “Taḥlili az dāstān-e kāva-ye āhangar be ravāyat-e naqqālān dar dastnevešt-e Zariri” Iran-nāmeh, 10:1, 1991, pp. 122-144; republished in Hamāsa-ye Iran, yādmāni az farāsu-ye hazāra-hā, 2nd Ed., Agah, Tehran, 2000, pp. 235-251.
Idem, “Taḥlili az baḵši az dāstān-e garšāsp be ravāyat-e naqqālān dar dastnevešt-e Zariri" Jong-e Isfahan, 5, 1967; pp. 99-106.
Idem, “Šāhnāma-ye naqqālān: degardisa-i az ḫamāsa-ye Iran yā sāḵtāri jodāgāna", in Hamāsa-ye Iran, yādmāni az farāsu-ye hazāra-hā, pp. 151-165.idem, "Naqqāli, honar-e dāstāsarā-ye melli" in Jong-e Isfahan, No. 3, 1966; pp. 73-78.
Idem, “Shahnameh and the Oral Epic Traditions,” in Iran & the Caucasus V, pp. 157-62, Tehran, 2001.
Anonymous manuscript, Haft laškar:Ṭumār-e jāmeʿ naqqālān az Kiomars tā Bahman , ed. by Mehrān Afšāri and Mehdi Madāyeni, Pažuhesgāh-e ʿolum-e ensāni va moṱāleʾāt-e farhangi, Tehran, 1998.